پارادوکس امنیت و استقلال: تحلیل روان‌شناختی وابستگی به نهادهای قدرت

تبیین علمی مرز بین «همکاری هوشمندانه» و «عجز آموخته‌شده»

تحلیل روان‌شناختی وابستگی ساختاری و استقلال فردی موضوعی عمیق است که مرز بین «همکاری هوشمندانه» و «عجز آموخته‌شده» را تبیین می‌کند. در ادامه، این موضوع را در قالب یک مقاله تحلیلی از منظر روان‌شناسی شخصیت و سازمانی بررسی می‌کنیم.

پارادوکس امنیت و استقلال: تحلیل روان‌شناختی وابستگی به نهادهای قدرت

در دنیای امروز، پیوند میان فرد و سازمان‌ها امری اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. اما تفاوت بنیادینی میان کسی که از سازمان به عنوان یک «ابزار» برای پیشبرد اهدافش استفاده می‌کند، با کسی که سازمان را «ریشه و اعتبار» خود می‌داند وجود دارد.

افرادی که از سلامت روان و عزت‌نفس (Self-esteem) بالایی برخوردارند، هسته‌ی مرکزی هویت خود را بر توانمندی‌های درونی بنا می‌کنند، در حالی که افراد وابسته، هویت خود را به ساختارهای بیرونی وام می‌دهند.

ریشه‌های روانی: چرا فرد خود را ضعیف می‌پندارد؟

ریشه‌ی این تفکر که «من به تنهایی قادر به تأمین منابع نیستم»، معمولاً در چند لایه‌ی روانی نهفته است:

  • عجز آموخته‌شده (Learned Helplessness): طبق نظریه مارتین سلیگمن، وقتی فرد در تجربیات گذشته (کودکی یا محیط آموزشی) به این نتیجه رسیده باشد که تلاش‌های مستقل او به نتیجه نمی‌رسد، یاد می‌گیرد که همیشه باید به یک «منبع قدرت» تکیه کند.

  • عزت‌نفس مشروط (Conditional Self-Esteem): این افراد ارزش خود را نه در «بودن»، بلکه در «تعلق داشتن» می‌بینند. برای آن‌ها، داشتن برچسب یک دانشگاه بزرگ یا یک نهاد دولتی، خلأ درونیِ «ناارزنده بودن» را پر می‌کند.

  • اضطراب وجودی و ترس از مسئولیت: استقلال عمل به معنای پذیرش تمام عیار مسئولیت شکست‌هاست. وابستگی به نهادها، نوعی «پناهگاه روانی» ایجاد می‌کند تا فرد در صورت شکست، آن را به گردن سیستم بیندازد و از رویارویی با ضعف‌های خود بگریزد.

استقلال عمل در میانه‌ی سختی‌ها: نشانه سلامت روان

فردی که دارای سلامت روان متعادل است، واقعیت‌های سخت اقتصادی و اجتماعی را می‌پذیرد اما «عاملیت» (Agency) خود را از دست نمی‌دهد. او می‌داند که شرایط بیرونی سخت است، اما باور دارد که مرکز کنترل (Locus of Control) او درونی است.

در روان‌شناسی، افرادی که مرکز کنترل درونی دارند، معتقدند نتایج زندگی‌شان حاصل عملکرد خودشان است. این افراد حتی اگر با سازمانی همکاری کنند، به جای «حل شدن» در آن، «تعامل» می‌کنند. آن‌ها از سازمان به عنوان پله استفاده می‌کنند، نه به عنوان عصا.

فرجام وابستگی به قدرت‌های ناپایدار

بزرگترین چالش زمانی رخ می‌دهد که نهاد یا فردِ مورد اتکا، قدرت یا اعتبار خود را از دست بدهد.

از آنجایی که فردِ وابسته، زیرساخت‌های مهارت شخصی و برند فردی خود را توسعه نداده است، با فروپاشی آن نهاد، دچار «فروپاشی هویتی» می‌شود.

الف) سناریوی اول: چرخه وابستگی متوالی

در این حالت، فرد به محض احساس خطر یا تضعیف نهاد فعلی، به دنبال «ارباب» یا «ساختار» قدرتمند دیگری می‌گردد. این رفتار نشان‌دهنده یک الگوی شخصیت وابسته (Dependent Personality) است. این افراد در طول زمان به «مزدوران آکادمیک یا اجرایی» تبدیل می‌شوند که تخصص‌شان نه در حوزه‌ی علمی‌شان، بلکه در «یافتن کانون‌های قدرت» است.

ب) سناریوی دوم: درجا زدن و زوال تدریجی

اگر فرد نتواند جایگزینی پیدا کند، به دلیل عدم تمرین برای «زیست مستقل»، دچار انفعال می‌شود. او مانند گیاهی است که در گلخانه رشد کرده و توان مقابله با باد و باران فضای آزاد را ندارد. اینجاست که فرد به لحاظ حرفه‌ای «درجا می‌زند»؛ زیرا خلاقیت و نوآوری مستلزم شجاعتِ تنها ماندن و اشتباه کردن است، چیزی که فرد وابسته هرگز آن را تجربه نکرده است.

تحلیل پیامدهای بلندمدت: «تصلب روانی»

افرادی که خود را ضعیف می‌پندارند و همواره به دنبال چتر حمایتی هستند، در بلندمدت دچار تصلب روانی می‌شوند. آن‌ها:

  1. مهارت‌های حل مسئله خود را از دست می‌دهند.

  2. شبکه‌سازی واقعی (بر پایه احترام متقابل) را فدای رانت‌جویی (بر پایه تملق) می‌کنند.

  3. در نگاه جامعه و هم‌صنفان، به عنوان افرادی «بی‌اصالت» شناخته می‌شوند که اعتبارشان عاریه‌ای است.

نتیجه‌گیری و افق پیش‌رو

تفاوت کسی که پروژه آموزشی‌اش را با همکاری یک دانشگاه پیش می‌برد با کسی که خود را «وصل» به آن می‌کند، در «حفظ مرزها» است.

فرد با عزت‌نفس بالا می‌گوید: «من این ارزش را خلق کرده‌ام و فعلاً از بستر این سازمان برای ارائه آن استفاده می‌کنم.» اما فرد وابسته می‌گوید: «من بدون این سازمان، هیچ ارزشی برای ارائه ندارم.»

واقعیت تلخ برای دسته دوم این است که در دنیای سیال امروز، سازمان‌ها و قدرت‌ها سریع‌تر از هر زمان دیگری تغییر می‌کنند. کسی که استقلال عمل خود را فدای امنیت کوتاه‌مدت می‌کند، در نهایت هم امنیت را از دست می‌دهد و هم استقلال را.

پارادوکس امنیت و استقلال: تحلیل روان‌شناختی وابستگی به نهادهای قدرت
پارادوکس امنیت و استقلال: تحلیل روان‌شناختی وابستگی به نهادهای قدرت

رسانه تاب آوری ایران

رسانه تاب آوری ایران، اولین رسانه تاب آوری اجتماعی، مرجع رسمی آموزش، پژوهش، نشر کتاب، یادداشتها و مقالات تاب آوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا